تحولات لبنان و فلسطین

امام سجاد (ع)چگونه خون شهدای دشت نینوا را به جریان انداخت

واقعه عاشورای سال 61 هجری قمری در سرزمین نینوا به شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) و فرزندان و برادران و یارانی انجامید که برای زنده کردن کلام وحی و سنت پیامبر                            (صلی الله علیه و آله) در مقابل فاسدی اموی چون یزید به پاخاسته بودند؛ کسانی که پذیرش سخن حق در گوش‌هایشان سنگینی می‌کرد و سود و منفعتشان را در همراهی با باطل می‌دیدند. اما قساوت در حق اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با ریختن خون ایشان به پایان نرسید و بی‌حرمتی و اسارت بزرگان خاندان حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را بر آن افزودند تا خود را رسوای تاریخ عالم کنند. حماسه عاشورا به خودی خود برای هر شنونده‌ای، تلنگری بود تا آنان را وادار به تفکر و تأمل کند.
در بسیاری از سرزمین هایی که صدای اذان در آن پخش می‌شد و بر یکتایی خداوند و حقانیت رسالت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) شهادت می‌داد؛ کلام وحی به گونه ای وارونه عمل می‌گردید و جای حق و باطل عوض شده بود و مردمان زمان، شناخت عمیق و صحیحی از اسلام نداشتند و تنها به عملکرد خلفای اموی خو گرفته و عادت کرده بودند. خون امام حسین(علیه‌السلام) و یارانش که برای بیداری مردم نسبت به ظلم ظالمان به دین و مردم ریخته شد- به رغم تلاش قاتلان آنان- از زبان فرزند و خواهر بزرگـوار ایشان رسوای عالمشان کرد.

 جایگاه امام سجاد(علیه‌السلام) در دشت نینوا
اهمیت جایگاه امام سجاد(علیه‌السلام) به اندازه شهدای دشت نینواست. اینکه گفته می‌شود، ایشان بیمار مصلحتی روز عاشورا بودند، حکایت از وظیفه خطیری است که علی بن الحسین(علیه‌السلام) بر عهده داشته است. این جمله را بسیار شنیده‌اید که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود». حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز در کنار امام سجاد(علیه‌السلام) در مقابل سیاست‌های مکر و نیرنگ یزید بدرستی عمل کرده و امام حسین(علیه‌السلام) و نسب ایشان و هدف از قیامشان را بخصوص به شامیان- که اسلامشان اسلامی بود که امویان به آنان عرضه کرده بودند- شناساندند.
امام سجاد(علیه‌السلام) دوباره و از نو اصول و اندیشه‌های اسلام نبوی و علوی را بنیان نهادند و امامت و فعالیت سیاسی خود را با خطبه‌ای که در مسجد شام و در حضور یزید وشامیان بسیاری که برای تمسخر و توهین به اسرای عاشورا جمع شده بودند، ایراد کردند، به صورتی کوبنده و رسوا کننده آغاز کردند.
شیوه‌ای که امام سجاد(علیه‌السلام) در ابلاغ رسالت برگزیدند، قدرت علمی و اقناع کلام ایشان است و در این مسیر نیز بر تبلیغ پیام عاشورا و شهدای کربلا تکیه کردند. زمانی که اسرای کربلا وارد مجلس یزید شدند، به دستور وی، یکی از خطیبان به مذمت امام علی(علیه‌السلام) و فرزندان ایشان پرداخت و از معاویه و یزید تمجید کرد.

 فرزند مکه و منا هستم...
امام سجاد(علیه‌السلام) وقتی این سخنان را شنید، نهیب تندی بر ایشان زد و وی را خسر الدنیا و الاخرت دانست. سپس بر منبر رفت و در آغاز به شیوه ای فصیح خود و خاندانش را معرفی کرد:
ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر             (صلی الله علیه و آله) بزرگ اسلام، صدیق، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) دو فرزند بزرگوار رسول اکرم را از ما قرار داد.
... ای مردم! من فرزند مکه و منا هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، مـن فـرزند بهتـرین حج کـنندگـان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیک‌ترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملایکه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند. من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می‌رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر نخستین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود».

 سید عرب و وارث دو مشعر
 سپس به توصیف ویژگی‌های امام علی(علیه‌السلام) پرداخت و کمالات اخلاقی بسیاری چون جوانمردی، سخاوتمندی، شکیبایی و پارسایی را بر شمرد و افزود: «... او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین.
آری! او، همان او جدم علی بن ابی طالب است». آن گاه گفت: «من فرزند فاطمه زهرا(س) بانوی بانوان جهانم». یزید سخن امام را قطع کرد و دستور داد، مؤذن اذان بگوید. امام سجاد(علیه‌السلام) بی وقفه سخن خود را ادامه داده و با ذکر واژه‌های اذان، شهادت به رسالت رسول خدا را مبنای دیگر سخن قرار داده و خطاب به یزید فرمودند:
«ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می‌دانند که دروغ می‌گویی، و اگر جد من است، پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! ...به خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟ ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می‌گویی: محمد رسول خداست؟! و رو به قبله می‌ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند».
 قدرت سخنوری امام در بیان حق
قدرت سخنوری امام در بیان حق و حقیقت سبب ایجاد جوی منفی علیه یزید در شام شد. امام سجاد(علیه‌السلام) برای معرفی اسلام راستین و مقابله با انحرافات، موضعی اتخاذ کرد تا به شیوه ای مکتبی به مقابله با قدرت طلبی حاکمان برخیزد و با تقویت پایه‌های اعتقادی و فقهی جامعه شیعه؛ نیروهایی مکتبی و صاحب دانش تربیت کند؛ زیرا پس از قیام امام حسین(علیه‌السلام) زمینه مناسب برای قیام دوباره فراهم نبود، از این رو امام زبان دعا را به خدمت گرفت و از این طریق مفاهیم سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و تربیتی بسیاری را منتقل کرد. از آنجا که مردم زمانه از جور حاکمان اموی می‌ترسیدند و خودشان نیز به شیوه حکمرانی آنان در تبعیض و ظلم به ضعیفان و بی عدالتی‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حاکمان اموی عادت کرده و به آن خو گرفته بودند، امام          زین العابدین(علیه‌السلام) نیز خودشان تحت نظر بودند و با این شرایط اصلاح امور را بسیار سخت و دشوار می‌دیدند، اما ناامید نشدند و به هر طریق که می‌توانستند، به نشر فرهنگ اسلامی و معارف قرآنی پرداختند. از مهم‌ترین اقدام‌های تربیتی ایشان «صحیفه سجادیه» است که مشتمل بر 54 دعاست که مکارم الاخلاق و دعای عرفه آن مشهور است. صحیفه سجادیه در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل بیت(علیهم‌السلام)، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و سرانجام یک دوره معارف اسلامی را آموزش می دهد. و از آن به اخت القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل محمد نیز یاد می‌شود. آموزش‌های امام سجاد(علیه‌السلام) در این زمینه ضمن روشنگری‌های بسیاری که در میان مردم ایجاد کرد، مفاهیم اخلاقی و معرفتی بسیاری را نیز زنده نمود. «رساله حقوق» نیز از جمله مهم‌ترین رساله‌های امام سجاد(علیه‌السلام) است که مشتمل بر حقوقی است که انسان نسبت به خدای خویش، نفس خویش و سایر همنوعانش دارد و درس تربیتی بزرگی برای مؤمنین و مسلمین است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.